عشقم شادی

عاشقتم

 

سر کلاس درس معلم پرسید:هی بچه ها چه کسی می دونه عشق چیه؟

 

 

 

هیچکس جوابی نداد همه ی کلاس یکباره ساکت شد همه به هم دیگه نگاه می کردند ناگهان لنا یکی از بچه های کلاس آروم سرشو انداخت پایین در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود. لنا 3 روز بود با کسی حرف نزده بود بغل دستیش نیوشا موضوع رو ازش پرسید .بغض لنا ترکید و شروع کرد به گریه کردن معلم اونو دید و

 

 


ادامه مطلب

+نوشته شده در شنبه 28 بهمن 1391برچسب:عشق,داستان عشق,قشنگ ترین داستان عشق,ساعت21:40توسط ali | |